جدول جو
جدول جو

معنی پک پکی - جستجوی لغت در جدول جو

پک پکی
از انواع بازی های بومیاین بازی با گردو انجام می شود و بازی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ کَ)
قاووت. پیه
لغت نامه دهخدا
(پَ پَ / پِ)
حالت و چگونگی په په (پپه) ، پخمگی. چلمنی. گولی. رجوع به پپه و په په شود
لغت نامه دهخدا
(تَکِ)
از تک =دویدن +پا، . دویدن. سرعت. تندی: بارگیر او را چند زخم سخت زدند. از پای نیفتاد و سلطان را به تک پای از غرقاب هلاکت بیرون برد. (جهانگشای جوینی). منهزم شد و بر جانب برشاور زد تا مظر جان به تک پای ببرد. (جهانگشای جوینی). چنانکه از آن هشتاد هزار، معدودی به تک پا (ی) جان به سلامت بردند. (ترجمه اعثم کوفی ص 59)
لغت نامه دهخدا
حکایت صوت عطسه های پیاپی مزکوم، آواز عطسۀ پیاپی زکام زده، صوت عطسه های خرد آواز پی در پی، پیک پیک عطسه کردن، عطسه های پیاپی خرد آواز کردن
لغت نامه دهخدا
(چِ چِ)
چکاوک و قبره. (در تداول مردم شوشتر به نقل از نسخۀ خطی لغات شوشتری) ، کارد یا چاقوی مخصوص آشپزخانه. (در اصطلاح روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه)
لغت نامه دهخدا
(لِلِ)
چرخی که نخ را بدان کلافه کنند (گناباد خراسان). ابزاری که بدان نخها را حلقه یا کلاوه کنند
لغت نامه دهخدا
(پَ سِ)
پشت پای یا شاید بمعنی تیپا و اردنگ: در جمله نزدیک آمد که این هراس فکرت و ضجرت بر من مستولی گرداند وبه یک پس پای در موج ضلالت افکند. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(پَ پَ سَ)
قهقرا. عقب.
- پس پسکی رفتن، پس پایگی رفتن. پس پا شدن. سپسایگی رفتن. (منتهی الارب در لغت نکص). نکص. نکوص. منکص
لغت نامه دهخدا
(پِ)
ماده ای را گویند که لرزانک های نباتی را غلظت بخشد و نیز حموضتی که از تأثیر جسم قلیائی بر ’پک تین’ حاصل آید
لغت نامه دهخدا
آواز عطسه پیاپی زکام زده، پیک پیک عطسه کردن حکایت صوت عطسه های پیاپی زکام زده پیک و پیک. یا پیک پیک عطسه کردن، عطسه های پیاپی خرد آواز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
فردی که در رعایت بهداشت اغراق کند، وسواسی
فرهنگ گویش مازندرانی
نیم رخ، یک پهلو، یک طرف بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
غرغری
فرهنگ گویش مازندرانی
غرغرو
فرهنگ گویش مازندرانی
شکاک، مردد
فرهنگ گویش مازندرانی
هر چیزی که صدای غیرمتعارف دهد، اسباب بازی بچه ها، نوعی.، لاغر، آدم بی ثبات، نر و ماده ی دکمه، چمباتمه، دو زانو
فرهنگ گویش مازندرانی
نزدیک دهان
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی اسباب بازی برای کودکان، نام قسمتی از آسیاب، پرگو –
فرهنگ گویش مازندرانی
آرام آرام، صوتی برای فراخواندن پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
پس گردنی
فرهنگ گویش مازندرانی
پس گردنی
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای آتش به هنگام گر گرفتن چوب
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بام پوش گیاهی شبیه گاله
فرهنگ گویش مازندرانی
درکنار هم، غلت، پهلو به پهلو
فرهنگ گویش مازندرانی
زیر و رو، پشت و رو
فرهنگ گویش مازندرانی
دست و پا زدن، پرش و جهش ماهی
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت سرهم، تک تک، صدای شعله ی چراغ نفتی که در حال خاموش شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
قلقلکی، مبتلا به تنگی نفس
فرهنگ گویش مازندرانی
چپ چپ نگاه کردن، درهم پیچیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دیر، دیرکاشت، زراعتی که دیرتر از موقع کاشت شود، مجازا
فرهنگ گویش مازندرانی
قمیش سرنا که آواری اصلی سرنا از آن است، بخشی از ساقه ی جو.، گونه ای گنجشک دم دراز و کوچک که از انگلهای درختان تغذیه کند
فرهنگ گویش مازندرانی
پرش و جهش ماهی در هنگام جان کندن در خشکی
فرهنگ گویش مازندرانی
فرش کوچک در ورودی اتاق، پارچه ی کهنه ای که در گذشته جلوی
فرهنگ گویش مازندرانی
در گوشی، نوعی سخن گفتن بین دو نفر که ار آن بوی توطئه و تپانی
فرهنگ گویش مازندرانی